امروز راننده اسنپ پشت گوشی بهم گفت بیشعور :|
میدونی؟ هیچی ولش کن
فقط اینکه انقدر راحت به بقیه توهین نکنیم شاید اونا تو شرایط بحرانی یه تلنگر فقط مونده باشه تا بشکنن تا خودکشی کنن تا
این از حساس بودن بیش از حدمه یعنی؟ تاحالا کسی اونم اینجوری ندیده و نشناخته بهم نگفته بود بیشعور :/
بعد از فروختن حدود هفت تا ساب بالاخره پول یه قهوه رو در آوردم
آخه یکی نیس بگه وقتی پول داری چرا انقد تخمی خرج میکنی که بعد به این روز بیافتی
بهرحال الان منم و یه قهوه ۲۰۰ گرمیییی هوراااا
کلیلیللیی
خوشحالم
آی عم د ماست لاکی گیل اور
دیشب که لوبیا داشتیم و قیمه و برنج
قرار بر این شد که من برنجارو تموم کنم چشمتون روز بد نبینه خیلیییی چرب بود طوری که قشنگ مزه روغن کنجد میداد برنجه خلاصه به هر ضرب و زوری بود خوردمش حالا بیا و درستش کن یه حالت تهوع وحشتناکی بر من مستولی(درسته؟)شد که فقط داشتم غلت میخوردمسریع رفتم شربت آب لیمو خوردم و دراز کشیدم حالا این وسط از صداهای عجیب و غریبی که شکمم در میاورد نگم هربار دست میکشیدم رو شکمم یه صدایی میداد.بعدم شکممو با روغن سیاهدونه چرب کردم خلاصه اوضام رو به بهبودی رفت و تا صبح خواب قشنگی رو تجربه کردم واقعا که خواب راحت چه نعمتیه اینکه تا صبح یکبارم بیدار نشی خیلی خوبه :) نه مثل پریشب که فقط غلت میزدم و کابوس میدیدم و یک دقیقه هم راحت نخوابیدم
خلاصه که خواب راحت نصیب همتون ????
درباره این سایت